کد مطلب:703
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:21
ديدگاه روايات درباره حاكميت مردم چيست؟
ما در اين مورد نمونههايي را يادآور ميشويم كه اراده مردم را در چهارچوب قوانين الهي سرچشمه قدرت ميداند، اينكه ميگوييم نمونهها چون بحث از همه آنها امكان پذير نيست.
اولاً: پيامبر گرامي(ص) ميفرمايد: «الناس مسلطون علي أموالهم» [مردم بر اموال خويش تسلط كامل دارند]، يعني كسي حق ندارد بدون اذن مردم در دستاوردهاي انسان تصرف كند. هرگاه تصرف در اموال مردم بدون اذن مردم مشروع نيست، تصرف در نفوس مردم كه لازمه حكومت بر مردم است، بدون رضايت آنان مشروع نخواهد بود.
حكومت بدون تصرف در اموال و نفوس امكان پذير نيست، هرگاه تصرف در مال در گرو اذن مردم است قطعاً تصرف در نفوس آنان مانند سربازگيري، اعزام به جبهه، تشكيل نيروي انتظامي و غيره، بدون اذن آنان مشروع نخواهد بود و بايد تصرف در اموال و نفوس آنان در پرتو رضايت مردم صورت گيرد.
ثانياً: اميرمؤمنان (ع) به يكي از واليان خود چنين خطاب ميكند:
«اَنصِفوا الناس مِن أنفسكم فاصبروا لِحَوائجهم فانكم خُزان الرعيه ووكلاء الأمه». (عبد الرحمن عالم،بنيادهاي علم سياست/295.)
[با مردم از در انصاف وارد شويد و در رفع نيازمنديهاي آنان پايمردي نشان دهيد، شما فرمانروايان، امانت داران مردم، و نمايندگان امت اسلامي ميباشيد.]
ثالثاً: اميرمؤمنان (ع) در يكي از سخنان خود به حقوق متقابل در حكومت چنين اشاره ميفرمايد:
«حَق علي الإمام أن يَحكم بِما أنزل الله و أن يُؤدي الأَمانه فإذا فعل ذلك فحق علي الناس أن يَسمعوا لَه و أَن يُطيعوه و أن يُجيبوه إِذا دعوا». (نهج البلاغه، نامه 51.)
[بر پيشوايان مردم است كه با قوانين الهي حكومت كنند، و حق حكومت را كه امانتي است در دست آنها ادا كنند، اگر چنين كردند بر مردم است كه سخن آنان را بشوند و اطاعت كنند و هر موقع آنان را براي كاري فراخواند پاسخ مثبت بگويند.]
رابعاً: روشنترين جملهاي كه حكومت را در دست والي امانت مردم ميشمارد سخن تابناك آن حضرت به يكي از فرمانروايانش است.
«اِن عَملك لَيس لَك بِطُعمه ولكنه في عُنقك أمانه.» (نهج البلاغه، خطبه 216.)
[فرمانروايي و حكومت، لقمه چربي براي تو نيست بلكه امانتي است بر ذمه تو.]
اين جملهها حاكي از حاكميت مردم است، اما در چهار چوب قوانين الهي، هرگاه براي مسايل اقتصادي و فرهنگي و سياسي نياز به برنامهريزي باشد، برنامه ريزان كه خود برگزيدگان مردمند بايد در چهارچوب قوانين الهي به برنامهريزي بپردازند و حاكميت مردم را به منصه ظهور برسانند.
امام در برخي از سخنان خود به حقوق متقابل حاكم و مردم نيز اشاره كرده و ميفرمايد:
«فَأِذا أَدت الرَعيه إلي الوالي حَقه وأَدي الوالي إِليها حَقَها، عَزالحق بَينهم و قامت مناهج الدين». (نهج البلاغه،نامه5.)
[هرگاه مردم حق والي را پرداختند، و والي نيز حق مردم را ادا نمود، حق، عزت پيدا ميكند و راههاي دين آشكار ميگردد.]
: آية الله جعفر سبحاني
سيماي فرزانگان ج 2
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.